سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنچه را نمی دانی مگو که در خبر دادنت از آنچه می دانی متهم می شوی . [امام علی علیه السلام]
منطقه دو * ناحیه پنج
 

بازدیدکنندگان

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :39
کل بازدید :309678
تعداد کل مطالب : 308
یکشنبه 103 آذر 4
ساعت 3:47 عصر
IS

رییس کمیته‌ فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران از ارسال نامه به وزیر کشور برای فعالیت شورایاران تهران خبر داد.


Los Angelesبه گزارش پایگاه خبری محله طرشت   به نقل از  تهران رسانه ؛ احمد مسجد جامعی، در نشست خبری که پیرامون تشریح عملکرد کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران برگزار شد، در مورد سرانجام وضعیت شورایاری‌ها، گفت‌: محسن هاشمی ، رییس شورای اسلامی شهر تهران نامه‌ای را در مورد برگزاری انتخابات ستاد شورایاری به وزیر کشور ارسال کرده‌اند و با حضور نمایندگان فرمانداری نیز جدول زمانی تعیین شد، اما دقت داشته باشید که اگر بخواهیم انتخابات برگزار شود، باید امسال این مهم محقق شود.

وی با اشاره به اینکه من نگران بودم که مبادا نهاد شورایاری تضعیف شود، خاطرنشان کرد: شخصا برگزاری انتخابات را پیگیری می‌کردم.


شنبه 97 شهریور 24::: ساعت 2:54 عصر
نظر دهید()
  
  

 معروف‌ترین کتاب بهاءالدوله رازی کتاب بسیار معتبری در تاریخ پزشکی ایران بلکه مطلق تاریخ پزشکی است با نام «خلاصة التجارب».

مجله فارس‌پلاس؛ بهرام زاهدی: شاید برای بسیار از مردم ایران و جهان اسلام جالب باشد که یک حکیم و عارف ایرانی در قرون نهم و دهم هجری، به نام بهاءالدوله رازی، صاحب یکی از مهم‌ترین کتب پزشکی کهن جهان و یکی از پیشگامان دانش ایمنی‌شناسی یا ایمونولوژی است. برخی گمان برده‌اند که او در پایان عمر محاکمه و اعدام شده است که راقم این سطور، احتمالِ بسیار زیاد نادرستی چنین گمانی را در این مقاله نشان داده است. پدر او به نام شاه قاسم فیض بخش نیز از اهل عرفان بود و در طبابت هم تجاربی داشت و تربیت عالمانه او در پیدایش شخصیتی مانند بهاءالدوله رازی نقش به سزایی ایفا کرد. در مقاله حاضر به زندگی و آثار این خاندان به ویژه شاه قاسم فیض بخش می‌پردازیم و بر اساس شواهد تاریخی و میدانی نشان خواهیم داد که بخش زیادی از عمر ایشان در محله طرشت تهران گذشته است و نهایتاً شاه قاسم در همین محله یا روستای سابق، به دیار ابدی شتافته و مزارش تا حدود نیم قرن پیش در محله طرشت باقی بوده است و متأسفانه بر اثر غفلت، این بخش از هویت تاریخی و میراث فرهنگی غرب تهران به بوته فراموشی سپرده شده است.

مقدمه

چه بسیار روستاهای باصفایی که سده‌های متمادی بر خاک حاصلخیز میان ری و کوهستان البرز غنوده بودند و هر یک حکایتگر تاریخی و فرهنگی و حیات دیرینه پای منطقه خود بودند اما افسوس که در چیزی کمتر از یکصد سال همگی یا بیشتر آنان توسط پایتخت سیری‌ناپذیر مدرن بلعیده شدند و بدتر از آن در چند دهه اخیر هویت و فرهنگ تاریخی آنان در پای آداب تجمل و تجدد قربانی شده‌اند و می‌شوند. فرهنگی که عمدتاً با خلق و خوی ساده و صفات نیکو همراه بود و چه در این روستاها و چه در محلات قدیمی و با هویت تهران، رفته‌رفته جای خود را در برابر مصرفگرایی و مسابقه اسراف تنگ می‌بیند.

یکی از روستاهای کهنسال این منطقه روستای طرشت است که امروزه محله‌ای است نسبتاً بزرگ در غرب شهر تهران، که البته تا حدودی هنوز هم می‌توان رگه‌های هویت تاریخی را در آن نظاره کرد.

اشاره‌ای به تاریخ طرشت

نام طرشت را می‌توان در کنار نام‌های دوری است (Duryast) و درشت (Darasht) در برخی منابع تاریخی دید. امروزه نیز اهالی بومی محل، از واژه درشت برای نامیدن روستا یا محله خود استفاده می‌کنند. [1]

مرحوم عزیزالله عطاردی قوچانی (1393-1307 ه.ش.) درکتاب «مشایخ فقه و حدیث در جماران، کُلین و درشت» [2] به تاریخچه این روستا و سابقه اسلام و تشیع در آن اشاره کرده و جمعی از بزرگان و مشایخ برخاسته از درشت (طرشت) را نام برده است.

بخشی از نقشه دارالخلافه طهران و اطراف آن در سال 1328 هجری قمری ترسیم از مهندس عبدالرزاق [3]

(مکان قریه طرشت را با دایره قرمز رنگ در نقشه مشخص کرده‌ام.)

 قاضی نورالله شوشتری [4] نیز در کتاب ارزشمند مجالس‌المؤمنین به معرفی سه عالم شیعه دوریستی (طرشتی) پرداخته است. او در معرفی خواجه جعفر دوریستی رازی (از نوادگان حذیفه بن یمان) به حضور خواجه نظام الملک طوسی (485-408 ه.ق.) صدراعظم مقتدر عصر سلجوقی در قریه طرشت اشاره می‌کند. عین عبارت قاضی نورالله چنین است:

«الشیخ المعظم المدعو بخواجه جعفر بن محمد بن موسی بن جعفر ابومحمد الدوریستی الرازی رحمهم الله:

نسب شریفش به حذیفه بن الیمان که از اکابر و اخیار صحابه رسول است منتهی می‌شود. [حذیفه بن یمان از صحابه رسول الله (ص) و از یاران امیرالمؤمنین علی (ع) و بنابر روایتی از جمله هفت نفری است که بر پیکر مطهر حضرت زهرا (س) نماز خواندند.] شیخ اجل عبدالجلیل رازی در کتاب نقض‌الفضایح آورده که خواجه جعفر مذکور در فنون علم مشهور بود و مصنف کتب و راوی اخبار بسیار است و از بزرگان این طایفه و علماء بزرگ ایشان است و در هر دو هفته نظام‌الملک از ری به دوری است رفتی و از خواجه جعفر سماع اخبار کردی و بازگشتی و خاندان او خاندانی بزرگ است که خلفا عن سلف به علم و عفت و امانت آراسته بوده‌اند. رحمهم الله تعالی» [5]

قاضی نورالله در ادامه دو فرزند خواجه جعفر یعنی شیخ عبدالله و خواجه حسن را نام می‌برد. مزار شیخ عبدالله طرشتی (شیخ عبدالله بن جعفر بن محمد معروف به ابومحمد دوریستی) امروز نیز زیارتگاهی بزرگ در قلب محله طرشت است.

 

شاید مزار خواجه جعفر هم همانجا باشد. اطلاعاتی که به صورت پراکنده درباره شیخ عبدالله نقل می‌شود بعضاً با زندگی پدرش خواجه جعفر خلط شده است. مثلاً آمدن خواجه نظام‌الملک به طرشت را به زمان شیخ عبدالله نسبت می‌دهند که در واقع در زمان پدرش خواجه جعفر بوده است. با توجه به این نکته و محفل حدیثی خواجه جعفر در طرشت ممکن است مزار پدر و پسر هر دو در همین بقعه باشد اما به هر حال تا اینجا مسأله قابل اثباتی نیست و موضوع مقاله حاضر نیز در رابطه با مزار دیگری است.

قدیمی‌ترین سنگ‌های این مجموعه متعلق به سال‌های 954 و 971 هجری قمری یعنی اوایل عصر صفوی است. (در زمان شاه طهماسب صفوی).

البته دیدیم که خود شیخ عبدالله متعلق به قرن شش هجری می‌باشد. (با توجه به زمان زندگی پدرش و با توجه به اینکه قاضی نورالله به نقل از معجم البلدان یاقوت حموی خبر از حضور شیخ عبدالله در سال 566 ه.ق در بغداد می‌دهد و وفات او را اندکی پس از سال 600 ه.ق معرفی می‌کند [6] می‌توان گفت که شیخ عبدالله احتمالاً از عمری طولانی بین هشتاد تا صد سال برخوردار بوده است.)

شاه قاسم فیض بخش در طرشت

در حال حاضر به جز همین مزار شیخ عبدالله طرشتی، مزار دیگری در طرشت و یا مناطق پیرامونی نزدیک به آن وجود ندارد اما مرحوم محمدتقی مصطفوی (1359-1284) صاحب کتاب آثار تاریخی طهران [7]، درمقاله ای با نام آثار تاریخی تهران و اطراف که در سال 1361 در مجله آینده منتشر شده است، مزار دیگری را با نام شاهزاده قاسم در طرشت معرفی کرده است. [8]

نگارنده این سطور از پیش می‌دانست که نام فرزند سید محمد نوربخش (از عرفای شیعه قرن نهم هجری قمری و مدفون در سولقان واقع در حدود ده کیلومتری شمال غرب تهران) قاسم بوده است و همچنین نوه سید محمد و پسر سید قاسم، با نام بهاءالدوله، برخی آثار خود را در قریه طرشت نوشته است لذا شروع به کنکاش بیشتر در احوالات این سه شخصیت نموده و همزمان به صورت میدانی نیز به طرشت رفته و به پرس و جو از اهالی محل پرداختم.

مشخص شد که در فاصله چندصد متری شمال مزار شیخ عبدالله طرشتی کوچه ای به نام کوچه «شاه قاسم» وجود دارد و اهالی محل به دلیل اینکه سابقاً میدانی در آنجا وجود داشته است به آن حدود میدان شاه قاسم نیز می گویند. (در اکثر نقشه‌ها نام کوچه به جای شاه قاسم اشتباهاً شاه قائم درج شده است.)

با صحبت با افراد مسن محل مشخص شد که سابقاً قبرستان روستا (یا یکی از قبرستان‌های روستا) در اینجا واقع بوده است و بقعه کوچکی نیز با نام شاه قاسم در آن وجود داشته است و متاسفانه با آسیب‌های ناشی از یک زلزله (احتمالاً ناشی از زلزله بزرگ بوئین زهرا در شهریور 1341) و با خیابان‌کشی‌های حدود پنجاه سال پیش، آن بقعه از بین رفته است. جای دقیق بقعه توسط یکی از اهالی نشان داده شد که مع الأسف هم اکنون در کوچه قرار گرفته است و بعضاً ماشین بر روی آن پارک می‌کند.

نوشته‌های فرزند شاه قاسم

از سوی دیگر ملاحظه شد که سید حسن بن سید قاسم بن سید محمد نوربخش مشهور به بهاءالدوله، دو کتاب از سه کتابی که از وی می‌شناسیم را در قریه طرشت به انجام رسانده است.

بهاءالدوله نوربخش فرزند شاه قاسم فیض بخش که دکتر حسن تاجبخش – عضو پیوسته فرهنگستان علوم- از او به عنوان «آخرین پزشک بزرگ تاریخ ایران» یاد می‌کند، [9] احتمالاً در حدود سال 860 هجری قمری در ری [احتمالاً طرشت از قراء ری] یا دیلم زاده شده است. [10] (سید محمد چندین سال را در گیلان سپری کرد. پس احتمالی برای صحت زاده شدن نواده‌اش در دیلم نیز می‌توان قائل شد.)

معروف‌ترین کتاب او کتاب بسیار معتبری در تاریخ پزشکی ایران بلکه مطلق تاریخ پزشکی است با نام «خلاصة التجارب». این کتاب که شامل بر 28 باب است، از مآخذ مهم طب در دوره صفویه و از بهترین متون درسی پزشکی کهن جهان است. در «خلاصة التجارب»، موارد بسیاری از نخستین اشاره‌های طب اسلامی به بعضی بیماری‌ها وجود دارد. روش بهاء الدوله رازی؛ یعنی توجه به علائم و عوارض بیماری‌ها و شرح و ثبت دقیق آن‌ها، کتاب او را در زمره مهم‌ترین کتب پزشکی قرار داده است. از جمله این موارد می‌توان به توجه او در ثبت همه‌گیری سیاه سرفه در هرات و نیز سرفه در ری در سال 906 ه.ق، اشاره نمود که به‌دقت به تشریح این بیماری پرداخته است. همچنین نوشته‌های او در باره اینکه افرادی که آبله می‌گیرند به ندرت ممکن است از نو آبله بگیرند، حاکی از نظر او در باره ایمنی بدن است. بهاء الدوله همچنین به موضوع حساسیت‌های فصلی (آلرژی) اشاره نموده و نمونه‌ای از درمان این بیماری را نیز گزارش کرده است. با استناد به این نوشته‌ها باید او را از پیشگامان دانش ایمنی‌شناسی محسوب داشت. او همچنین در باره بیماری‌های مشترک بین انسان و حیوان، از جمله هاری، نوشته‌ها و گزارش‌های دقیقی دارد. نوشته‌های او در باره بیماری سفلیس که در نوشته‌های خود، همانند سایر پزشکان اسلامی، از آن با نام آتشک یاد کرده است، منبع اصلی رساله حکیم عماد الدین شیرازی در باره آتشک بوده که آن را در 977 ه.ق تألیف کرده است. [11]

بهاءالدوله آنچنان که خود می‌گوید این کتاب را در سال 907 هجری قمری (سال آغاز سلطنت صفوی) در طرشت به پایان برده است:

«... فلهذا اشتغال سالک این رساله موسومه به «خلاصة التجارب»، در اوان سنه سبع و تسع مائة، در مسکن طرشت من قری راز [ری] اتفاق افتاد.» [12]

نسخه‌های خطی متعددی از این کتاب موجود است که ما تصویر صفحه اول یکی از این نسخ را (نسخه خطی با شماره ثبت 61910 و شماره بازیابی 6038 کتابخانه مجلس شورای اسلامی، به تاریخ کتابت 1092 هجری قمری) با مشخص کردن قسمت مربوط به سال نگارش و «مسکن طرشت» در زیر آورده‌ایم.

 

کتاب خلاصة التجارب تا به حال چندین بار به زیور طبع آراسته شده است. [13] بهاءالدوله در این کتاب از اقدامات پدرش شاه قاسم فیض بخش، در امور پزشکی نیز یاد می‌کند.

کتاب مهم دیگری که از بهاءالدوله می‌شناسیم و آن را نیز در همین قریه طرشت به انجام رسانده است کتاب «شرح العون» در علم منطق و به زبان عربی است که آن را در سال 898 هجری قمری در طرشت به پایان رسانده است و نسخه‌ی کتابت شده در سال 910 هجری قمری از آن با شماره 4748 در کتابخانه نسخ خطی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود. این نسخه به دست حیدرعلی نوربخشی کشمیری در هرات کتابت شده است [14] و شایان ذکر است که نوربخشی‌ها به ویژه شمس الدین عراقی شاگرد برجسته سید محمد نوربخش از بزرگ‌ترین مروجین تشیع در کشمیر بوده‌اند.

در پایان کتاب نام محل نگارش یعنی طرشت قابل ملاحظه است:

در عبارت انتهایی نوشته شده است: ...وقد وقع ذلک فی طرشت فی قری راز...

خود کتاب «العون» نیز از آن بهاءالدوله بوده است.

کتاب دیگر ایشان کتابی است در شرح برخی احادیث عرفانی پیامبر با نام «هدیة الخیر» که با تصحیح سید محمد عمادی حائری منتشر شده است. [15]

او در این رساله از اشارات عرفا به ویژه از گفته‌های میر سید علی همدانی عارف بزرگ قرن هشتم هجری و رهبر طریقه عرفانی کبرویه بسیار بهره برده است. داماد و شاگرد میر سید علی با نام ابواسحاق ختلانی، استاد سید محمد نوربخش بوده است. جناب میر سید علی همدانی از بزرگ‌ترین مروجین اسلام و محبت اهل البیت (ع) در ایران، آسیای میانه و شبه قاره هند به ویژه کشمیر بوده است.

آخرین نکته در مورد بهاءالدوله رازی این است که بسیاری از محققین در مورد مرگ ایشان در سال 915 هجری قمری با توجه به جمله «خواند میر» صاحب «حبیب السیر» گفته‌اند که وی به قتل رسیده است. [16] عین جمله خواند میر چنین است:

«... و آن جناب در اواخر ایام زندگانی خاقان منصور سلطان حسین میرزا از جانب عراق [منظور عراق عجم است.] به دارالسطنة هرات تشریف آورده در خانقاه خواجه افضل الدین محمد کرمانی که در بیرون درب عراق بود، نزول اجلال فرمود و منظور نظر آن پادشاه عالی جاه گشته، چندگاه در ظل عاطفتش برآسود و چون خاقان منصور وفات یافت و شرار تفرقه و پریشانی درون متوطنان بلاد خراسان را فرو تافت، شاه بهاءالدین به صوب عراق و آذربایجان شتافته و در سلک ملازمان بارگاه عالم پناه شاهی [شاه اسماعیل صفوی] منتظم گشت و بعد از دو سه سال که در کمال اقبال ملازمت نمود به حسب اقتضاء قضا مؤاخذه شده درگذشت.» [17]

نگارنده معتقد است با توجه به دأب نگارش قدما و توجه دقیق به معانی کلمات اقتضاء، قضاء و مؤاخذه، به هیچ وجه نمی‌توان از جمله «به حسب اقتضاء قضاء مؤاخذه شد و درگذشت ...» برداشت قطعی مبنی بر محاکمه و قتل بهاءالدوله داشت. چرا که از یکسو هیچ متنی اشاره ای به دستگیری و قتل و یا حتی بدبینی نسبت به وی نمی‌کند و از سوی دیگر متن یادشده می‌تواند اشاره‌ای به پایان رسیدن عمر بر اساس تقدیر نگاشته شده در قضاء و قدر الهی باشد. باید با توجه به حروف ابجد به مطالعه در خصوص ماده تاریخ منطبق با این عبارت مبادرت ورزید. همچنین نیک به خاطر دارم که در یکی از روستاهای کشور تاجیکستان در ناحیه وحدت (?????? ??????) یا اورجونیکیدزه آباد سابق (???????????????) یا ینگی بازار اسبق (?????????)، اهل محل در خصوص فوت افراد، از عبارت «قضا شد.»، استفاده می‌کردند که خود نشان دهنده نوعی کاربرد این اصطلاح در زبان فارسی است.

خاندان سیدمحمد در سولقان و باغ فیض و طرشت

با توجه به موارد یاد شده به نظر می‌رسد شاه قاسم مدفون در قریه طرشت همان شاه قاسم فیض بخش فرزند «سید محمد نوربخش» و پدر «بهاءالدوله حسینی رازی طرشتی نوربخش» باشد. احتمال دارد نام روستای تاریخی باغ فیض (محله امروزین باغ فیض در غرب تهران) که در فاصله نزدیک به طرشت و در مسیر کن و سولقان قرار داشته است نیز بی ارتباط با نام سید قاسم فیض بخش نباشد. (در بین اهلی محل چندین وجه تسمیه برای نامگذاری باغ فیض برشمرده‌اند از جمله اینکه اینجا باغی متعلق به فیض الله نامی بوده است و ... که ظاهراً چندان مبنای مستحکمی ندارند.)

 

 

طرشت، باغ فیض و سولقان در نقشه دارالخلافه طهران و اطراف آن در سال 1328 هجری قمری ترسیم از مهندس عبدالرزاق [18]

شخصیت شاه قاسم فیض بخش

در مورد شخصیت خود شاه قاسم یا سید قاسم فیض بخش باید بار دیگر به کتاب مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری مراجعه کرد. ایشان پس از ذکر فضائل «الامیر النحریر الموحد الربانی السید علی همدانی قدس سره» [19] و «غوث المتأخرین و سید العارفین محمد نوربخش نور الله مرقده» [20] به سراغ «سید عارف زاهد شاه قاسم فیض بخش قدس سره» می‌رود. قاضی نورالله همچنین در بخش سید محمد به توضیح پیرامون معنای مهدی خواندن نوربخش توسط استادش ابواسحاق ختلانی مبادرت ورزیده و دامن وی را از داعیه مهدویت به معنای اینکه وی خود را مهدی موعود و آخرین امام شیعه معرفی کرده باشد منزه می‌داند. اتفاقاً در همین موضوع نیز نام شاه قاسم به میان می‌آید:

«... و لهذا چنانچه مشهور است اگر کسی از مریدان حضرت میر از مقوله آن دعاوی چیزی ذکر می‌نمود، خدمت شاه قاسم هم در حضور میر ایشان را توبیخ می‌فرموده و می‌گفته که شما میر را بدنام می‌سازید...» [21]

با توجه به احترام و تکریم بزرگانی نظیر قاضی نورالله شوشتری و حتی صدرالمتألهین، ملاصدرای شیرازی نسبت به سیدمحمد نوربخش (869-795 ه.ق) و نوشته‌های خود او (یعنی جزئیات کتاب رساله الهدی) می‌توان نتیجه گرفت که با توجه به رایج بودن و قابل فهم بودن دو مقوله مهدویت شخصیه (یعنی حضرت صاحب الزمان عج) و مهدویت نوعیه (به معنای انجام کاری مهدی گونه و یک مجدد دین بودن) در آن زمان؛ به هیچ وجه نمی‌توان سید محمد نوربخش را کسی دانست که خود را به عنوان امام دوازدهم (عج) معرفی کرده است. به نظرمیرسد او بر اساس اندیشه عرفانی وحدت وجود، قیام خود و وجود خود را ذیل مفهوم غرقه بودن در دریای ولایت مهدوی و علوی و محمدی می‌بیند و معرفی می‌کند، چنانکه در شعری می‌گوید:

اگر هادی‌ایم و اگر مهدی‌ایم به جنب قِدم، طفلکی مهدی‌ایم

یکی قطره‌ایم از محیط وجود اگر چند داریم کشف و شهود

من از قطرگی گشته‌ام بس نفور خدایا رسانم به دریای نور [22]

شمس الدین محمد بن یحیی لاهیجی متخلص به اسیری لاهیجی، صاحب کتاب گرانقدر مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز نیز از شاگردان و در واقع نامدارترین شاگرد نوربخش است و در آثار خود از استادش، سخن گفته است.

به هر روی سخن گفتن در خصوص سید محمد نوربخش مجال مستوفایی می‌طلبد که در اینجا نمی‌توان بیش از این به آن پرداخت و ما ناچار به ادامه بحث پیرامون فرزند سید محمد یعنی شاه قاسم باز می‌گردیم.

قاضی نورالله شوشتری در بخش مربوط به شاه قاسم فیض بخش می‌نویسد:

«خلف صدق سید محمد نوربخش و خلیفه ارجمند او است، به حلیه علم و زهد و تقوی متحلی بودند و وضیع و شریف آن روزگار استمداد همت از باطن فیض بخش او می‌نمودند.» [23]

قاضی نورالله سپس بیان می‌دارد که سلطان حسین بایقرا پادشاه تیموری، از سلطان قاسم که حاکم عراق از طرف سلطان یعقوب آق قویونلو در عراق عجم بود، درخواست کرد که مقدمات سفر شاه قاسم فیض بخش به هرات را فراهم سازد تا شاید بیماری او (سلطان حسین بایقرا) شفا یابد. و برای تحقق این هدف قصبه سمنان را که در قسمت غربی سرزمین تیموری بود به سلطان یعقوب پیشکش کرد.

به برکت قدوم شاه قاسم، سلطان حسین از آن مرض خلاصی یافت و قصبه بیابانک را به سیورغال شاه قاسم تعیین نمود و همواره در تکریم او کوشش می‌نمود. [24]

قاضی نورالله در ادامه از ماجرای سخنرانی شاه قاسم فیض بخش در مسجد جامع هرات یاد می‌کند و می‌گوید که با حضور شاه قاسم در هرات، برخی از بزرگان این شهر که تاب دیدن جایگاهی رفیع برای سیدی اهل مذهب تشیع و مکتب اهل بیت را نداشتند برای تخریب چهره او توطئه‌ای ترتیب دادند. آن‌ها از سلطان خواستند که شاه قاسم در روز جمعه منبر برود تا ما از برکات انفاس ایشان مستفیض شویم اما در واقع هدفشان این بود که با توجه به عدم تبحر شاه قاسم در علوم رسمی (برخلاف سید محمد پدرش و بهاءالدوله پسرش) با ایجاد شبهه و طرح پرسش، سید قاسم را مفتضح سازند.

روز موعود فرا رسید و شاه قاسم بر منبر در فضیلت ذکر «لا اله الا الله» سخنانی بیان نمود. فرد معاند با او پس از سخنان شاه قاسم به او گفت که در ذکر «لا اله الا الله» بحثی و شبهه‌ای دارم. به مدد روحانیت شاه ولایت حضرت امیرالمومین علی (ع)، سید قاسم فیض بخش در بدیهه گفت در عراق که بودیم (منظور عراق عجم: ری و اصفهان و ...) شنیده بودیم تو در «علی ولی الله» شبهه داری حالا معلوم شد که در اصل «لا اله الا الله» هم شبهه داری! با این گفته، مردم در مسجد بر شخص سؤال‌کننده خندیدند و سید قاسم فاتحه خواند و مجلس وعظ منتهی شد. [25]

قاضی نورالله در انتها خاطرنشان می‌شود که شاه قاسم فیض بخش بعدها «به صوب عراق شتافت و در ولایت ری متمکن گشته، پرتو لطف و احسانش بر وجنات ساکنان آن حدود تافت و چون شاه دین پناه [منظور شاه اسماعیل صفوی است.] لوای کشورگشایی برافراخت، آن جناب را کما ینبغی مشمول مراحم بی دریغ گردانیده از سایر سادات عالم به مزید اکرام و انعام مستثنی و ممتاز ساخت.» [26]

شاه قاسم فیض بخش سالیانی در طرشت زیست و نهایتاً در سال 927 ه.ق وفات کرد. [27] (در مجالس المؤمنین 981 ذکر شده است که قطعاً درست نیست و شاید تصحیفی در کتابت رخ داده باشد.)

احتمالاً حضور نوربخشی‌ها در قرون ده و یازده موجب رونق نسبی علم و هنر در قریه طرشت و قراء شمال غرب ری شده باشد کما اینکه واژه طرشت در همین سال‌هاست که در پسوند نام یک استاد معمار در کتیبه امامزاده‌ای در تهران نقش می‌بندد. (کتیبه بقعه امامزاده سید نصرالدین عمل استاد قطب الدین بن یوسف طرشتی 993 هجری قمری). محمدقلی سلیم تهرانی یکی از شاعران مطرح سبک هندی هم در طرشت به دنیا آمده است. [28] (محمد قلی بیگ طرشتی تهرانی از ایل قزلباش شاملو و متوفی به سال 1057 ه.ق. در کشمیر)

نتیجه گیری

همان‌طور که در بدنه مقاله ذکر کردیم، در منابعی به وجود مزار شخصی به نام شاه قاسم در طرشت اشاره شده است. تحقیقات پیمایشی محلی نیز موید این مسأله بود و مکان دقیق و تاریخچه‌ای مختصر از بقعه شاه قاسم را در اختیار محقق قرار داد. با توجه به زندگی‌نامه سید محمد نوربخش و نقشه‌های قدیمی می‌توان حضور نوربخشیان در محدوده‌ای از سولقان تا طرشت را یقینی دانست. بررسی نسخه‌های خطی بهاءالدوله رازی حسینی طرشتی نوربخش، یعنی کتب خلاصه التجارب و شرح‌العون نیز حضور این خاندان در قریه طرشت را به محکمی اثبات می‌نماید. آنچه در خصوص زندگی و شخصیت شاه قاسم فیض بخش نیز در منابع، به خصوص در کتاب ارزشمند مجالس المومنین قاضی نورالله شوشتری آمده است، جای شکی باقی نمی‌گذارد که بقعه شاه قاسم در طرشت متعلق به شاه قاسم فیض بخش، عارف شیعی قرن نه و اوایل قرن ده هجری باشد.

چه نیکو است که مسئولان مربوطه با اقداماتی نظیر نصب تابلو و یا احیاء این بقعه، گامی در جهت حفظ شأن مزار این سید موسوی (نسب او با هجده واسطه به امام موسی کاظم علیه السلام می‌رسد.) و عارف شیعی بردارند و با این امر بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی طرشت و مناطق غرب تهران را نیز احیاء نمایند.

به نظر می‌رسد انجام چنین امری، خرسندی و استقبال محققان تاریخ عرفان اسلامی و تاریخ تشیع و همچنین علاقه مندان به این شخصیت در دو کشور هند و پاکستان (مناطق کشمیر و بلتستان) را نیز در پی داشته باشد.

سخن را با شعری در وصف طرشت از شاعر زاده شده در این قریه در عصر صفوی، یعنی محمدقلی سلیم، و با آرزوی حفاظت بیشتر از میراث فرهنگی و تاریخی، خاتمه می‌دهم.

نازد به اشک و آه دلم کوی او سلیم            چون ملک ری، به آب و هوای طرشت ما

 

 

پی نوشت ها:

1. با توجه به جغرافیای منطقه و واقع شدن روستاهایی نظیر طرشت در دشت مابین ری و کوه‌های شمیران، ممکن است درشت، صورت دیگری از واژه دردشت باشد. اما این تنها یک گمان است و با قرائنی تضعیف می‌شود مانند به کار رفتن عبارت رشت در نام چند منطقه نظیر طجرشت (نام قدیم تجریش)، شهر رشت گیلان، منطقه رشت تاجیکستان و ... . که در این صورت باید برای واژه طرشت و امثال آن معنای دیگری یافت مثلاً مرتبط با رطوبت و سبزی منطقه. و یا اینکه خود واژه رشت را مرتبط با قرار گرفتن در گودی نسبت به کوهستان اطراف در نظر گرفت، چنانکه برخی همین وجه تسمیه را برای واژه رشت قائل‌اند.

2. عطاردی قوچانی، عزیزالله، 1373، مشایخ فقه و حدیث در جماران، کلین و درشت، تهران، انتشارات عطارد

3. واحد پژوهش و تألیف مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، 1385، اطلس کامل تهران، تهران، انتشارات مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، ص 10

4. قاضی نورالله شوشتری (1019-956 ه.ق) عارف و محدث و فقیه بزرگ شیعه در قرون ده و یازده هجری که نسبش به نجم الدین محمود حسینی آملی از سادات مرعشی آمل می‌رسید. او پس از مهاجرت به هندوستان به مقام قاضی القضاتی آن سرزمین منصوب شد اما در زمان جهانگیرشاه با سعایت برخی افراد متعصب ضد شیعی از کار برکنار و نهایتاً به طرز فجیعی به قتل رسید. مدفن او امروزه زیارتگاهی بزرگ در شهر آگرای هند است.

5. شوشتری، قاضی نورالله، 1354، مجالس المؤمنین، جلد اول، تهران، کتابفروشی اسلامیّه، ص 482

6. همان، ص 81

7. مصطفوی، سید محمدتقی، 1361، آثار تاریخی طهران: اماکن متبرکه، تنظیم و تصحیح: میر هاشم محدث، تهران، انجمن آثار ملّی.

8. مصطفوی، سید محمدتقی، 1361، مقاله آثار تاریخی تهران و اطراف تهران، مجله آینده، سال هشتم، خرداد و تیر 1361، شماره‌های 3 و 4، صص 167-162، ص 166

9. تاجبخش، حسن، 1375، مقاله بهاءالدوله رازی: آخرین پزشک بزرگ ایران، نامه فرهنگستان علوم، سال 3، شماره 4، صص 56-47

10. بهاءالدوله نوربخش، 1383، هدیه الخیر شرح عرفانی احادیث نبوی، تصحیح و تحقیق: سید محمد عمادی حائری، تهران، دانشگاه تهران و ...، ص 27

11. تاجبخش، حسن، مدخل بهاءالدوله رازی در دانشنامه جهان اسلام، rch.ac.ir

12. متن کامل این عبارت چنین است: «... اما بعد، چنین معروض دارد خادم الفقراء المله، بهاء الدوله - هداه الله تعالی - که چون کلام حضرت سید الانام علیه التحیة و السلام که من کتم علماً نافعاً الجمه الله تعالی یوم القیامة بلجام من النار، امر بود به اظهار علمی نافع مر دین و مر بدن را و این بیچاره را بعضی از تجارب طبی که مشتمل بر فوائد بدنی حاصل بود، لازم نمود آن را اطاعة لامره الاعلی و فوزاً بتلک السعادة فی الآخرة و الاولی مثبت نمود، فلهذا اشتغال سالک این رساله موسومه به «خلاصة التجارب»، در اوان سنه سبع و تسع مائة، در مسکن طرشت من قری راز [ری] اتفاق افتاد»

نسخه خطی کتاب «خلاصه التجارب» با شماره ثبت 61910 و شماره بازیابی 6038 کتابخانه مجلس شورای اسلامی، به تاریخ کتابت 1092 هجری قمری، کاتب محل کتابت را بندر مبارک سورت (در هندوستان) معرفی می‌کند و سپس نام خود را مرقوم می‌کند که واژه گجراتی آن قابل خواندن است. شاید قریشی گجراتی. والله اعلم.

13. به عنوان نمونه این کتاب در سالهای 1382 و 1390 توسط: مؤسسه مطالعات تاریخی پزشکی، طب اسلامی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی ایران (با دیباچه ای از محمدمهدی اصفهانی) و در سال 1390 توسط: دانشگاه علوم پزشکی تهران با مقدمه ای از علی اکبر ولایتی و در سال 1393 توسط: دبیرخانه دائمی تدوین دانشنامه تاریخ پزشکی ایران و اسلام و انتشارات منشور سمیر، منتشر شده است. نمونه‌های از چاپ سنگی هندوستان نیز موجود است. (مانند چاپ 1893 میلادی مطبعه منشی نول کشور کانپور با نام اشتباه مجربات حکیم علویخان دهلوی)

14. نسخه خطی کتاب «شرح العون» با شماره 4748 کتابخانه نسخ خطی دانشگاه تهران، کتابت حیدرعلی بن کمال الدین محمد نوربخشی کشمیری 910 هجری قمری. با توجه به قرائن متن کتاب می‌توان گفت احتمالاً این کتاب برای سلطان قاسم حاکم عراق عجم در آن روز گار نوشته شده است.

کتاب با این عبارت آغاز می‌شود که: بسمله. الحمدلله الذی جعل قلوب العارفین مطالع أنوار العلم و لوامع أسرار الإیقان و صیر مناطق ألسنتهم مفجرا لعیون الحکمة لیفیض علی البررة من أهل الإیمان.

15. بهاءالدوله نوربخش، 1383، هدیه الخیر شرح عرفانی احادیث نبوی، تصحیح و تحقیق: سید محمد عمادی حائری، زیر نظر و اشراف دکتر مهدی محقق، تهران، دانشگاه تهران و مرکز بین المللی گفتگوی تمدن‌ها و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، سلسله انتشارات همایش بین المللی قرطبه و اصفهان، دو مکتب فلسفه اسلامی در شرق و غرب.

16. سید محمد عمادی حائری و عبدالحسین زرین کوب و ... به نقل از: بهاءالدوله نوربخش، پیشین، ص 27.

17. تاجبخش، حسن، 1375، پیشین.

18. واحد پژوهش و تألیف مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، پیشین.

19. شوشتری، قاضی نورالله، 1377، مجالس المؤمنین، جلد دوم، تهران، انتشارات اسلامیه، ص 138

20. همان، ص 143

21. همان، ص 147

22. الشیبی، کامل مصطفی، 1394، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، تهران، انتشارات امیرکبیر، ص 322

23. شوشتری، قاضی نورالله، پیشین، ص 148

24. همان.

25. همان، صص 149-148

26. همان، ص 149

27. بهاءالدوله نوربخش، پیشین، ص 26

28. رضا، رحیم، 1346، مقاله محمد قلی سلیم تهرانی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شماره‌های 60 و 61، بهمن 1346، صص 232-217، ص


دوشنبه 97 شهریور 5::: ساعت 1:55 صبح
نظر دهید()
  
  

پیغام ورود و خروج